غزل شمارهٔ ۸۰۳


خوش در میخانه را بگشاده اند

باده نوشان را صلائی داده اند

در خرابات مغان رندان ما

بر در میخانه مست افتاده اند

جام می بر دست و مستانه مدام

سر به پای خم می بنهاده اند

خرقهٔ خود را به می شستند پاک

فارغ از تسبیح و از سجاده اند

بندگان سیدند از جان و دل

از همه ملک و ملک آزاده اند

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم