غزل شمارهٔ ۸۱۲


نور چشم با به چشم ما نگر

عین ما در جو و در دریا نگر

در همه پیدا و پنهان از همه

نور آن پنهان و این پیدا نگر

یک وجود است و هزارش اعتبار

آن یکی در هر یکی یکتا نگر

ذات او چون با صفت اسمی بود

یک حقیقت در بسی اسما نگر

وحدت و کثرت به همدیگر ببین

مظهری در مظهر اسما نگر

ساغر می نوش کن شادی ما

حل سرمستان و ذوق ما نگر

نعمت الله در نظر آئینه ایست

گر نظر داری بیا ما را نگر

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم