غزل شمارهٔ ۹۸۲


در آینهٔ وجود مطلق

خود بینم و خودنمایم الحق

مائیم حباب و آب دریا

هم جام شراب و بحر و زورق

او معشوقست و عاشق ما

از عشق شدیم هر دو مشتق

مستیم و خراب در خرابات

ایمن ز مقیدیم و مطلق

یک جرعه ز دُرد درد ساقی

بهتر ز هزار جام رادق

ما بلبل سرخوشیم و گلشن

از نالهٔ ما گرفت رونق

هر قول که گفت نعمت الله

گفتند جهانیان که صدق

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم