غزل شمارهٔ ۹۸۸
گوید سخن آن نازنین نیمی شکر نیمی نمک
ریزد ز لعل شکرین نیمی شکر نیمی نمک
با آن دهان تنگ او انگشتری نسبت مکن
خاتم کجا دارد نگین نیمی شکر نیمی نمک
دارد تمنای لبت جان من و دل نیز هم
زان شد به چشم آن و این نیمی شکر نیمی نمک
مهمانم آن کان نمک چون دید عذرم خواست گفت
صدخوان کشم پیشت ازین نیمی شکر نیمی نمک
سید اگر گوید سخن در مصر و هندوستان کنند
بر طبع او صد آفرین نیمی شکر نیمی نمک
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم