غزل شمارهٔ ۱۰۰۱
بایزید است جان و هم جانان دل
بایزید است سرور و سلطان دل
بایزید است پیشوای اهل دل
بایزید است مقتدای جان دل
بایزید است کاشف اسرار غیب
بایزید است واقف سبحان دل
بایزید است قائل قول بلی
بایزید است حافظ قرآن دل
بایزد است آفتاب چرخ و جان
بایزید است نقطهٔ دوران دل
بایزید است گوهر بحر محیط
بایزید است جوهر ارکان دل
بایزید است بایزید است بایزید
سید اقلیم هفت ایوان دل
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم