غزل شمارهٔ ۱۰۴۴


آتش عشق تو جان می سوزدم

هر نفس کون و مکان می سوزدم

عود دل در مجمر سینه به عشق

خوش همی سوزم چو آن می سوزدم

مهر تو شمعی و دل پروانه ای

بی محابا خوش روان می سوزدم

معنی عشق تو بر زد آتشی

صورت پیر و جوان می سوزدم

پختگان دانند حال سوز من

کآتش عشقت چه سان می سوزدم

در میان آبم و آتش چو شمع

آشکارم او نهان می سوزدم

ساز سید سوز دل باشد از آن

آتش عشق فلان می سوزدم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم