غزل شمارهٔ ۱۰۶۵


داریم نگاری به کمالی که چه گویم

حسنی که چه پرسی و جمالی که چه گویم

خوش نقش خیالی است که نور بصر ماست

نقشی و چه نقشی و خیالی که چه گویم

ساقی قدحی بادهٔ مستانه به من داد

زان آب حیاتی و زلالی که چه گویم

شمع است و شبستان و می و شاهد سرمست

بزمی است ملوکانه و حالی که چه گویم

در آینهٔ دیدهٔ سید بتوان دید

تمثال جمالی به مثالی که چه گویم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم