غزل شمارهٔ ۱۰۸۶
گدای عشقم و سلطان عالم
غلام خاتم و خاقان عالم
مرید یارم و پیر خرابات
ندیم دردم و درمان عالم
جهان جسم است و من جان جهانم
چه جای جان ، منم جانان عالم
خراباتست و من مست خرابم
حریف ساقی رندان عالم
ندارم با سوی الله هیچ میلی
به جان جملهٔ مردان عالم
جمال بی مثال او عیان است
نظر فرما تو در اعیان عالم
بیا از نعمت الله جو نوائی
چو می جوئی نوا از خان عالم
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم