غزل شمارهٔ ۱۱۵۷


عشق او در میان جان داریم

لذت عمر جاودان داریم

تا گرفتیم آن میان به کنار

هرچه داریم در میان داریم

عاقل این دارد و ندارد آن

عاشقانیم و این و آن داریم

می رود آب چشم ما هر سو

در نظر بحر بیکران داریم

خبر عاشقان ز ما می جو

که خبر ما ز عاشقان داریم

آفتابیست درنظر پیدا

نورش از دیده چون نهان داریم

نعمت الله به ما نشانی داد

این چنین نام از آن نشان داریم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم