غزل شمارهٔ ۱۲۰۵


ظاهراً جسم و باطناً جانیم

آخراً این و اولاً آنیم

سخن غیر او مگو با ما

زان که ما غیر او نمی دانیم

وحده لاشریک له گوئیم

مومن و صادق و مسلمانیم

اسم اعظم که جامع اسماست

حافظانه به ذوق می خوانیم

عشق و معشوق و عاشق خویشیم

دل و دلدار و جان و جانانیم

کنج دل گنجخانهٔ عشق است

نقد این گنج و کُنج ویرانیم

بندهٔ سید خراباتیم

ساقی مست بزم رندانیم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم