غزل شمارهٔ ۱۲۴۶


ایها الطالب چو جای ما و من

عین مطلوبم که می گویم سخن

تا که من با من بود من ، من نیم

چون نباشم من نباشد غیر من

عشق گه در جسم و گه در جان بود

گاه باشد یوسف و گه پیرهن

روحه روحی و روحی روحه

من رآی روحان حلافی البدن

من چو بی من در درون خلوتم

خواه پرده پوش خواهی برفکن

خواه می می نوش و خواهی توبه کن

خواه بت می ساز و خواهی می شکن

من چو از آل حسینم لاجرم

کل شیئی منکم عندی حسن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم