غزل شمارهٔ ۱۳۵۷
برو ای عقل بس محال مگو
بگذر از دهر و از خیال مگو
سر آبی تو از سراب مپرس
عین بحری سخن ز آل مگو
با حریفان مست مجلس ما
جز حدیث می زلال مگو
سخن از دیده گو اگر گوئی
خبر از حال گو ز قال مگو
از همه رو جمال سید بین
دم مزن سِر ذوالجلال مگو
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم