غزل شمارهٔ ۱۳۶۲


چشمی که ندیده نور آن رو

تاریک بود چو روی هندو

با ما بنشین خوشی درین بحر

ما را به کف آر و ما به ما جو

از جام حباب آب می نوش

از ما بشنو مرو به هر جو

گنجینهٔ گنج پادشاهی

مفلس گردی روان به هر سو

هر ذره ز آفتاب حسنش

یا سایهٔ نور اوست یا او

در جام جهان نما نظر کن

تا بنماید به تو یکی دو

در مجلس عشق و بزم رندان

چون سید مست ما دگر کو

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم