غزل شمارهٔ ۱۳۹۹
می و جامیم و جان و جانانه
شاه و دُستور و گنج و ویرانه
مهر و ماهیم و عاشق و معشوق
دل و دلدار و شمع و پروانه
در خرابات عشق نتوان یافت
چون من مست رند و دیوانه
خرقه بفروخته به جامی می
کرده سجاده وقف میخانه
به جز از عاشقی و میخواری
در جهان بهیچ پروانه
مستم و می به ذوق می نوشم
فارغ از آشنا و بیگانه
نعمت الله حریف و می در جام
گوشهٔ میفروش کاشانه
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم