غزل شمارهٔ ۱۴۱۸
از همه آئینه پیدا آمده
نور او درچشم بینا آمده
آن یکی ظاهر شده در هر یکی
هر یکی بنگر که یکتا آمده
بحر در جوشست و رو دارد به ما
آبروی ما بر ما آمده
مجلس عشقست و رندان در حضور
ساقی سرمست تنها آمده
از ولایش ما ولایت یافتیم
حکم ما از ملک بالا آمده
قطره ای بودیم ما بحری شدیم
این چنین دُری ز دریا آمده
نعمت الله رو به میخانه نهاد
میل ما کرده به مأوی آمده
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم