غزل شمارهٔ ۱۴۷۳


بی عشق مباش یک زمانی

کز عشق نکرد کس زیانی

آن آن دارد که عشق دارد

بی عشق کسی ندارد آبی

گر دست دهد ز ساقی ما

یک جرعهٔ می بخر به جانی

می نوش کنیم و عشق بازیم

گر زان که دهد خدا امانی

ساقی قدحی بیار حالی

مطرب غزلی بخوان روانی

این علم بدیع نعمت الله

بنویس معانی بیانی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم