قطعهٔ شمارهٔ ۸۲


بنمود جمال او به خوابم

گفتم باشد مگر جمالش

بیدار شدم ز خواب مستی

نه نقش بماند نه خیالش

نه من ماندم نه غیر او هم

او ماند و کمال پر کمالش

از ما اثری نماند با ما

با او نبود کسی مجالش

دریاب به ذوق نعمت الله

این دولت و مال لایزالش

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم