قطعهٔ شمارهٔ ۹۲
کیمیای ولایتی دارم
مس جسم بشر چو زر سازم
قلعی و زاج با نشادر و ملح
گاه شمسی و گه قمر سازم
دُرفشانی کنم به گاه سخن
عقد زیبق از آن گهر سازم
نزد من خاک و زر یکی باشد
زان که من خاک را چو زر سازم
هرچه سازم به عشق سید خوش
همچو زر خوب سازم ار سازم
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم