قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۴
ما خیالیم و در حقیقت او
ما حبابیم و عین ما دریا
هرچه بینی و هر که می دانی
می جامست و صورت و معنی
شاهدی در هزار جامه نگر
نظری کن به دیدهٔ بینا
ساغرت گر که نیست پر از می
گر طلب می کنی بجو از ما
دور رندان ماست باز امروز
فارغ از دی و ایمن از فردا
رند مستی چو نعمت الله نیست
ور تو گوئی که هست ها بنما
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم