در پیش کومه ام


در پیش کومه ام

در صحنه ی تمشک

بیخود ببسته است

مهتاب بی طراوت.لانه.

*

یک مرغ دل نهاده ی دریادوست

با نغمه هایش دریایی

بیخود سکوت خانه سرایم را

کرده است چون خیاش ویرانه.

*

بیخود دویده است

بیخود تنیده است

لم در حواشی آئیش

باد از برابر جاده

کانجا چراغ روشن تا صبح

می سوزد از پی چه نشانه.

*

ای یاسمن تو بیخود پس

نزدیکی از چه نمی گیری

با این خرابم آمده خانه.

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم