صبر تلخ
با سکوتی، لبِ من
بسته پیمانِ صبور ــ
بدون متن
زیرِ خورشیدِ نگاهی که ازو میسوزم
و بهنفرت بستهست
شعله در شعلهی من،
بدون متن
زیرِ این ابرِ فریب
که بدو دوخته چشم
عطشِ خاطرِ این سوختهتن،
بدون متن
زیرِ این خندهی پاک
و وردِ جادوگرِ کین
که به پای گذرم بسته رسن...
بدون متن
□
بدون متن
آه!
دوستانِ دشمن با من
مهربانانِ درجنگ،
بدون متن
همرَهانِ بیره با من
یکدلانِ ناهمرنگ...
بدون متن
□
بدون متن
من ز خود میسوزم
همچو خونِ من کاندر تبِ من
بدون متن
بیکه فریادی ازین قلبِ صبور
بچکد در شبِ من
بدون متن
بسته پیمان گویی
با سکوتی لبِ من.
بدون متن
۱۳۳۰
بدون متن
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم