نگاه کن


۱

بدون متن

سالِ بد

سالِ باد

سالِ اشک

سالِ شک.

سالِ روزهای دراز و استقامت‌های کم

سالی که غرور گدایی کرد.

سالِ پست

سالِ درد

سالِ عزا

سالِ اشکِ پوری

سالِ خونِ مرتضا

سالِ کبیسه...

بدون متن

بدون متن

۲

بدون متن

زندگی دام نیست

عشق دام نیست

حتا مرگ دام نیست

چرا که یارانِ گمشده آزادند

آزاد و پاک...

بدون متن

بدون متن

۳

بدون متن

من عشقم را در سالِ بد یافتم

که می‌گوید «مأیوس نباش»؟ ــ

من امیدم را در یأس یافتم

مهتابم را در شب

عشقم را در سالِ بد یافتم

و هنگامی که داشتم خاکستر می‌شدم

گُر گرفتم.

بدون متن

زندگی با من کینه داشت

من به زندگی لبخند زدم،

خاک با من دشمن بود

من بر خاک خفتم،

چرا که زندگی، سیاهی نیست

چرا که خاک، خوب است.

بدون متن

بدون متن

من بد بودم اما بدی نبودم

از بدی گریختم

و دنیا مرا نفرین کرد

و سالِ بد دررسید:

سالِ اشکِ پوری، سالِ خونِ مرتضا

سالِ تاریکی.

و من ستاره‌ام را یافتم من خوبی را یافتم

به خوبی رسیدم

و شکوفه کردم.

بدون متن

تو خوبی

و این همه‌ی اعتراف‌هاست.

من راست گفته‌ام و گریسته‌ام

و این بار راست می‌گویم تا بخندم

زیرا آخرین اشکِ من نخستین لبخندم بود.

بدون متن

بدون متن

۴

بدون متن

تو خوبی

و من بدی نبودم.

تو را شناختم تو را یافتم تو را دریافتم و همه‌ی حرف‌هایم شعر شد سبک شد.

عقده‌هایم شعر شد سنگینی‌ها همه شعر شد

بدی شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمنی شعر شد

همه شعرها خوبی شد

آسمان نغمه‌اش را خواند مرغ نغمه‌اش را خواند آب نغمه‌اش را خواند

به تو گفتم: «گنجشکِ کوچکِ من باش

تا در بهارِ تو من درختی پُرشکوفه شوم.»

و برف آب شد شکوفه رقصید آفتاب درآمد.

من به خوبی‌ها نگاه کردم و عوض شدم

من به خوبی‌ها نگاه کردم

چرا که تو خوبی و این همه‌ی اقرارهاست، بزرگ‌ترین اقرارهاست. ــ

من به اقرارهایم نگاه کردم

سالِ بد رفت و من زنده شدم

تو لبخند زدی و من برخاستم.

بدون متن

بدون متن

۵

بدون متن

دلم می‌خواهد خوب باشم

دلم می‌خواهد تو باشم و برای همین راست می‌گویم

بدون متن

نگاه کن:

با من بمان!

بدون متن

۱۳۳۴

بدون متن

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم