خوابِ وجين‌گر


خواب چون درفکند از پایم

خسته می‌خوابم از آغازِ غروب

لیک آن هرزه علف‌ها که به دست

ریشه‌کن می‌کنم از مزرعه، روز،

می‌کَنَم‌ْشان شب در خواب، هنوز...

۱۳۳۸ (؟)

بدون متن

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم