در دوردست...


در دوردست، آتشی اما نه دودناک

در ساحلِ شکفته‌ی دریای سردِ شب

پُرشعله می‌فروزد.

بدون متن

آیا چه اتفاق؟

کاخی‌ست سربلند که می‌سوزد؟

یا خرمنی ــ که مانده ز کینه

در آتشِ نفاق ــ؟

بدون متن

بدون متن

هیچ اتفاق نیست!

بدون متن

در دوردست، آتشی اما نه دودناک

در ساحلِ شکفته‌ی شب شعله می‌زند؛

وین‌جا، کنارِ ما، شبِ هول است

در کامِ خویش گرم

وز قصه باخبر.

او را لجاجتی‌ست که، با هرچه پیشِ دست،

روی سیاه را

سازد سیاه‌تر.

بدون متن

بدون متن

آری! در این کنار

هیچ اتفاق نیست:

بدون متن

در دوردست آتشی اما نه دودناک،

وین‌جای دودی از اثرِ یک چراغ نیست!

بدون متن

۱۳۳۸

بدون متن

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم