زن خفته
کنارِ من چسبیده به من در عظیمتر فاصلهیی از من
سینهاش
به آرامی
از حبابهای هوا
پُر و خالی
میشود.
چشمهایش که دوست میدارم ــ
زیرِ پلکانِ فروکشیده
نهفته است.
بدون متن
«کجایی؟
چیستی؟
چه میخواهی؟»
بدون متن
سینهاش
به آرامی
از حبابهای هوا
پُر و خالی میشود.
بدون متن
۱۳۳۸
بدون متن
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم