شبانه
مرا
تو
بیسببی
نیستی.
بهراستی
صلتِ کدام قصیدهای
ای غزل؟
ستارهبارانِ جوابِ کدام سلامی
به آفتاب
از دریچهی تاریک؟
بدون متن
کلام از نگاهِ تو شکل میبندد.
خوشا نظربازیا که تو آغاز میکنی!
بدون متن
□
بدون متن
پسِ پُشتِ مردمکانت
فریادِ کدام زندانیست
که آزادی را
به لبانِ برآماسیده
گُلِ سرخی پرتاب میکند؟ ــ
ورنه
این ستارهبازی
حاشا
چیزی بدهکارِ آفتاب نیست.
بدون متن
□
بدون متن
نگاه از صدای تو ایمن میشود.
چه مؤمنانه نامِ مرا آواز میکنی!
بدون متن
□
بدون متن
و دلت
کبوترِ آشتیست،
در خون تپیده
به بامِ تلخ.
بدون متن
با این همه
چه بالا
چه بلند
پرواز میکنی!
بدون متن
فروردینِ ۱۳۵۱
بدون متن
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم