سپیدهدم
به هزار زبان
وَلْوَله بود.
بدون متن
بیداری
از افق به افق میگذشت
و همچنان که آوازِ دوردستِ گردونهی آفتاب
نزدیک میشد
وَلْوَلهی پراکنده
شکل میگرفت
تا یکپارچه
به سرودی روشن بدل شود.
بدون متن
پیشْبازیان
تسبیحگوی
به مطلعِ آفتاب میرفتند
و من
خاموش و بیخویش
با خلوتِ ایوانِ چوبین
بیگانه میشدم.
بدون متن
مردادِ ۱۳۵۵
بهنمیر
بدون متن
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم