شبانه
نه
تو را برنتراشیدهام از حسرتهای خویش:
پارینهتر از سنگ
تُردتر از ساقهی تازهروی یکی علف.
بدون متن
تو را برنکشیدهام از خشمِ خویش:
ناتوانیِ خِرَد
از برآمدن،
گُر کشیدن
در مجمرِ بیتابی.
بدون متن
تو را بر نَسَختهام به وزنهی اندوهِ خویش:
پَرِّ کاهی
در کفّهی حرمان،
کوه
در سنجشِ بیهودگی.
بدون متن
□
بدون متن
تو را برگزیدهام
رَغمارَغمِ بیداد.
گفتی دوستت میدارم
و قاعده
دیگر شد.
بدون متن
کفایت مکن ای فرمانِ «شدن»،
مکرّر شو
مکرّر شو!
بدون متن
۱۷ مردادِ ۱۳۵۹
بدون متن
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم