در لحظه
به تو دست میسایم و جهان را درمییابم،
به تو میاندیشم
و زمان را لمس میکنم
معلق و بیانتها
عُریان.
بدون متن
میوزم، میبارم، میتابم.
آسمانم
ستارگان و زمین،
و گندمِ عطرآگینی که دانه میبندد
رقصان
در جانِ سبزِ خویش.
بدون متن
□
بدون متن
از تو عبور میکنم
چنان که تُندری از شب. ــ
بدون متن
میدرخشم
و فرومیریزم.
بدون متن
۱۹ مردادِ ۱۳۵۹
بدون متن
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم