خواب‌آلوده هنوز...


خواب‌آلوده هنوز

در بستری سپید

صبحِ کاذب

در بورانِ پاکیزه‌ی قطبی.

و تکبیرِ پُرغریوِ قافله

که: «رسیدیم

آنک چراغ و آتشِ مقصد!»

بدون متن

بدون متن

ــ گرگ‌ها

بی‌قرار از خُمارِ خون

حلقه بر بارافکنِ قافله تنگ می‌کنند

و از سرخوشی

دندان به گوش و گردنِ یکدیگر می‌فشرند.

بدون متن

«ــ هان!

چند قرن، چند قرن به انتظار بوده‌اید؟»

بدون متن

بدون متن

و بر سفره‌ی قطبی

قافله‌ی مُردگان

نمازِ استجابت را آماده می‌شود

شاد از آن که سرانجام به مقصد رسیده است.

بدون متن

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم