پرتوی که می‌تابد از کجاست؟


پرتوی که می‌تابد از کجاست؟

یکی نگاه کن

در کجای کهکشان می‌سوزد این چراغِ ستاره تا ژرفای پنهانِ ظلمات را به اعتراف بنشاند:

انفجارِ خورشیدِ آخرین

به نمایشِ اعماقِ غیاب

در ابعادِ دلهره.

بدون متن

بدون متن

آن

ماه نیست

دریچه‌ی تجربه است

تا یقین کنی که در فراسوی این جهازِ شکسته‌سُکّان نیز

آنچه می‌شنوی سازِ کَج‌کوکِ سکوت است.

بدون متن

تا

یقین کنی.

تنها

ماییم

ــ من و تو ــ

نظّارِگانِ خاموشِ این خلأ

دل‌افسردگانِ پادرجای

حیرانِ دریچه‌های انجمادِ همسفران.

بدون متن

دستادست ایستاده‌ایم

حیرانیم اما از ظلماتِ سردِ جهان وحشت نمی‌کنیم

نه

وحشت نمی‌کنیم.

بدون متن

تو را من در تابشِ فروتنِ این چراغ می‌بینم آن‌جا که تویی،

مرا تو در ظلمتکده‌ی ویران‌سرای من در می‌یابی

این‌جا که منم.

بدون متن

۵ شهریورِ ۱۳۶۸

خانه‌ی دهکده

بدون متن

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم