پاراه
نه تو می پایی، و نه کوه. میوه این باغ: اندوه، اندوه.
گل بتراود غم، تشنه سبویی تو. افتد گل، بویی تو.
این پیچک شوق ، آبش ده، سیرابش کن. آن کودک ترس، قصه بخوان، خوابش کن.
این لاله هوش ، از ساقه بچین. پرپر شد، بشود. چشم خدا تر شد ، بشود.
و خدا از تو نه بالاتر. نی ، تنهاتر ، تنهاتر.
بالاها، پستی ها یکسان بین. پیدا نه، پنهان بین.
بالی نیست، آیت پروازی هست. کس نیست ، رشته آوازی هست.
پژواکی : رویایی پر زد رفت. شلپویی: رازی بود، در زد و رفت.
اندیشه : کاهی بود، در آخور ما کردند. تنهایی: آبشخور ما کردند.
این آب روان ، ما ساده تریم. این سایه، افتاده تریم.
نه تو می پایی، و نه من، دیده تر بگشا. مرگ آمد، در بگشا.
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم