بیمار


بیمارم، مادر جان

می‌دانم، می‌بینی

می‌بینم، می‌دانی

می‌ترسی، می‌لرزی

از کارم، رفتارم، مادر جان

می‌دانم، می‌بینی

گه گریم، گه خندم

گه گیجم، گه مستم

و هر شب تا روزش

بیدارم، بیدارم، مادر جان

می‌دانم، می‌دانی

کز دنیا، وز هستی

هشیاری، یا مستی

از مادر، از خواهر

از دختر، از همسر

از این یک، و آن دیگر

بیزارم، بیزارم، مادر جان

من دردم بی ساحل

تو رنجت بی حاصل

ساحر شو، جادو کن

درمان کن، دارو کن

بیمارم، بیمارم، بیمارم، مادر جان

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم