چشمه، دریا، قطره ...
حلقه حلقهٔ زلفش، تا ز باد لرزان شد
باد شد عبیر افشان، نرخ مشک ارزان شد
هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد
هم ز حلقهٔ زلفش، جمع ما پریشان شد
مشکل مرا ای دل بود نقطهای موهوم
چون دهان او دیدم، مشکل من آسان شد
شیخ شد به کیش عشق، دین خود بداد از دست
گمرهی به ره آمد، کافری مسلمان شد
زلف را به رخ افشان کرد و صبح ما تاریک
کفر را تماشا کن کو حجاب ایمان شد
از غم فراق او، حال دل اگر پرسی
چشمه بود دریا گشت، قطره بود عمان شد
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم