خون هر آن غزل که نگفتم به پای تست


اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست

من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز

من سخت بی قرارم و او بی‌قرار نیست

با او چه خوب می‌شود از حال خویش گفت

دریا که از اهالی این روزگار نیست

امشب ولی هوای جنون موج میزند

دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست

ای کاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین

دریا هم این‌چنین که منم بردبار نیست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم