رباعی شمارهٔ ۱۵۹
ای آن که شب و روز خدا می طلبی
کوری گرش از خویش جدا می طلبی
حق با تو به صد زبان همی گوید راز:
سر تا قدمت منم، که را می طلبی؟
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم