شمارهٔ ۲۳ - در زندان
کردم عبور دی ز در شعبهٔ چهار
دیدم که کامران بسردم نشسته است
درپشت میز با علم وطبل و عر و تیز
بهر فنای تودهٔ مردم نشسته است
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم