شمارهٔ ۱۵۸ - بهار در خراسان


دلم از مردم ری سخت ملول است که نیست

هیچ پوشیده زکس کفرنمایان همه

لذت روح برم چون به خراسان گذرم

ز آن که محکم نگرم پایهٔ ایمان همه

مردمش ساکن اقلیم جنانند و بود

بقعهٔ سبط نبی روضهٔ رضوان همه

همت و غیرت این قوم نگهبان بودست

ملک جم را، که خدا باد نگهبان همه

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم