زمانه
هر آنچه از سرِ اینشهرِ خسته میگذرد
شکسته میرسد،از رهگسسته میگذرد
خیالِخاطرِ خوشجلوه بالِ عنقایی است
کز آسمانِ سرِ ما شکسته میگذرد
از ایندیار،از اینیادگارِ آبایی
زمانه ،بقچهٔ امّید بسته، میگذرد
نه بانگِمهر،نه بویِصداقت است اینجا
محبّت از برِ ما دستشُسته میگذرد
لوگر ۲ جوزایِ ۱۳۶۴
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم