رباعی شمارۀ ۱۴
بیگریه و سوز و ساز محزون خفته
چون عاشقِ یارمرده در خون خفته
آهسته قدم گذار از پهلویش
کابل به هزار زخم در خون خفته
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم