حکایت حرمان
من دلخوشم به سوختن و دوست داشتن
با خون دل حکایت حرمان نگاشتن
عاشق نگشتهای و ندانی چه عالمی است
از دست دوست، سر به بیابان گذاشتن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم