آه، باران


ریشه در اعماقِ اقیانوس دارد ــ شاید ــ

این گیسو پریشان کرده

بید وحشی باران .

یا ، نه ، دریایی است گویی ، واژگونه ، بر فراز شهر ،

شهر سوگواران .

*

بدون متن

هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش

ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر ، با تشویش :

رنگ این شب های وحشت را

تواند شست آیا از دل یاران ؟

*

بدون متن

چشم ها و چشمه ها خشک اند .

روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ ،

همچنان که نام ها در ننگ !

بدون متن

هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد .

آه، باران، ای امید جان بیداران !

بر پلیدی ها - که ما عمری ست در گرداب آن غرقیم -

آیا‌، چیره خواهی شد ؟

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم