نمی خواهم بمیرم


نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت؟

کجا باید صدا سر داد؟

در زیر کدامین آسمان،

روی کدامین کوه؟

که در ذرات هستی رَه بَرَد توفان این اندوه

که از افلاک عالم بگذرد پژواک این فریاد!

کجا باید صدا سر داد؟

بدون متن

*

بدون متن

فضا خاموش و درگاه قضا دور است

زمین کر، آسمان کور است

نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت؟

بدون متن

*

بدون متن

اگر زشت و اگر زیبا

اگر دون و اگر والا

من این دنیای فانی را

هزاران بار از آن دنیای باقی دوست تر دارم

بدون متن

به دوشم گرچه بار غم توانفرساست

وجودم گرچه گردآلود سختی هاست

نمی خواهم از این جا دست بردارم!

تنم در تار و پودِ عشقِ انسان های خوبِ نازنین بسته ست.

دلم با صد هزاران رشته، با این خلق

با این مهر، با این ماه

با این خاک با این آب ...

پیوسته است.

بدون متن

مراد از زنده ماندن، امتداد خورد و خوابم نیست

توان دیدنِ دنیای ره گم کرده در رنج و عذابم نیست

هوای همنشینی با گل و ساز و شرابم نیست.

بدون متن

جهان بیمار و رنجور است.

دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست

اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمردی است.

*

بدون متن

نمی خواهم بمیرم تا محبت را به انسانها بیاموزم

بمانم تا عدالت را برافرازم، بیفروزم

بدون متن

خرد را، مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم

به پیشِ پای فرداهای بهتر گل برافشانم

چه فردایی، چه دنیایی!

جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی و نور است ...

بدون متن

نمی خواهم بمیرم، ای خدا!

ای آسمان!

ای شب!

نمی خواهم

نمی خواهم

نمی خواهم

مگر زور است؟

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم