از اوج


باران، قصیده‌واری،

ـ غمناک ـ

آغاز کرده بود.

بدون متن

می‌خواند و باز می‌خواند،

بغض هزار ساله دردش را،

انگار می‌گشود.

بدون متن

اندوه زاست زاری خاموش!

ناگفتنی است ...،

این همه غم؟!

ناشنیدنی است!

بدون متن

پرسیدم این نوای حزین در عزای کیست؟

گفتند اگر تو نیز،

از اوج بنگری،

خواهی هزار بار ازو تلخ‌تر گریست!

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم