زیبای وحشی ...
زن: - سحر ، چون می روی در کام امواج.
کند تابِ مرا، هجر تو تاراج.
بدون متن
ماهیگیر: - منم یک مرد ماهیگیر ساده ،
خدا نانِ مرا در آب داده !
بدون متن
زن: - تو را دریا فرو کوبیده ، صدبار
از این زیبای وحشی دست بردار!
بدون متن
ماهیگیر: - چو می خوانندم این امواج از دور؛
همه عشقم ، همه شوقم ، همه شور.
بدون متن
زن: - فریبش را مخور ای مرد ، زین بیش،
به گردابش ، به توفانش بیندیش!
ماهیگیر: - نمی ترسم ، نمی پرهیزم از کار ،
به امیّد تو ، می آیم دگر بار!
بدون متن
*
بدون متن
زن: - اگر از جان نمی ترسی درین راه ؛
بیاور گوهری ، رخشنده ، چون ماه.
بشوی از خانه ات فقر و سیاهی
که مروارید نیکوتر ز ماهی!
بدون متن
بدون متن
ماهیگیر: - زعشقم گوهری تابنده تر نیست.
سزاوار تو زین خوش تر گهر نیست.
ولیکن تا نباشم شرمسارت؛
فروزان گوهری آرم ، نثارت!
*
بدون متن
زنی خاموش ، در ساحل نشسته.
به آن زیبای وحشی چشم بسته.
بر او هر روز چون سالی گذشته ست.
هنوز آن مرد عاشق برنگشته ست!
نه تنها گوهری در دام ننشست،
که عشقی پاک گوهر رفت از دست!!!
.
http://afasoft.ir/post/۶
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم