چه اتفاقی باید بیفتد؟


ندیده ای که حباب،

به یک تلنگُرِ باد،

به چشم هم زدنی، محو می شود ناگاه؟

بدون متن

چه اتفاقی باید بیفتد،

ای همراه

که من بدانم و تو

که عمر و هستی ما

حباب وار، بر این موج خیز می گذرد؟

بدون متن

*

بدون متن

حباب را نفسی هست تا دهد از دست.

من و تو را،

ــ ای داد ــ

کجا مجال نفس، در نفس،

درین بیداد،

درین تهاجم دود،

درین سموم سیاه،

که همچون باد خزان، برگ ریز می گذرد!

بدون متن

*

بدون متن

فریبِ صفحهء تقویم را به هیچ انگار.

حساب روز شب و ماه و سال را بگذار،

حسابِ لحظه نگهدار،

که چون فراریِ پا در گریز، می گذرد

چون «می گذرد» ها

«گذشت» شد ناگاه؟!

چه اتفاقی باید بیفتد، ای همراه،

که این حباب بر احوال خود شود آگاه

که لحظه ای دگر «این نیز»

نیز می گذرد!

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم