شمارهٔ ۲ - غزل


یقین درم اثر امشو بهایهای مو نیست

که یار مسته و گوشش بگریه‌های مو نیست

خدا خدا چه ثمر ای موذناکامشو

خدا خدای شمایه خدا خدای مو نیست

نمود خو‌نمه پامال و خونبها مه نداد

زدم چو بر دمنش دست‌، گفت پای مو نیست

بریز خونمه با دست نازنین خودت

چره که بیتر ازی هیچه خونبهای مو نیست

بهار اگر شو صدبار بمیرم از غم دوست

بجرم عشق و محبت‌، هنوز جزای مو نیست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم