بوی محبوبه شب


ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا

نرم بازآمد و بگرفت در آغوش مرا

گفت:« خاموش درین جا چه نشستی؟» گفتم:

بوی « محبوبه شب » می برَد از هوش مرا

بوی محبوبه شب، بوی جنون پرور عشق

وه، چه جادوست که از هوش بَرَد بوش مرا

بوی محبوبه شب، نغمه چنگی ست لطیف

که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا

بوی محبوبه شب همچو شرابی گیراست

مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا

بوی محبوبه شب جلوه جادویی اوست

آنکه کرده است به یکباره فراموش مرا.

.

http://afasoft.ir/post/۱۲۴

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم