باد صبا (در دستگاه شوشتری)
۱
باد صبا بر گل گذر کن
برگل گذر کن
وز حال گل ما را خبر کن
ای نازنین
ای مهجبین
با مدعی کمتر نشین
بیچاره عاشق ناله تا کی
یا دل مده یا ترک سر کن - ترک سر کن
شد خونفشان چشم تر من
پر خون دل شد، ساغر من
ای یار عزیز مطبوع و تمیز
در فصل بهار با ما مستیز
آخر گذشت آب از سر من - ببین چشم تر من
۲
گل چاک غم برپیرهن زد -برپیرهن زد
از غیرت آتش در چمن زد
ازغیرت آتش در چمن زد
بلبل چو من
شد در چمن
دستان سرا بهر وطن
دیدی که ظالم تیشهاش را آخر به پای خویشتن زد
ایرانیان از بهر خدا
یک دل شوید از صدق و صفا
تا چند نفاق تا کی دغلی
تا چند غرض تاکی دو دلی
آخر بس است این بد عملی
بس است این منفعلی
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم