تصویر


خانه خالی تنهایی

مثل آینه بی تصویر

در شب تنگ شکیبایی

عکسی آویخته بر دیوار

مثل یادی سبز

مانده در ذهن شب پاییز

دختری

گردن افراشته با بارش گیسوی بلند

پسری

در نگاهش غم خاموش پدر

و زنی رعنا اما دور

در شب تنگ شکیبایی مردی تنها

مثل آینه بی تصویر

خالی خانه تنهایی

سایه ی خاموش

در شب آینه می گرید

آه هرگز صد عکس

پر نخواهد کرد

جای یک زمزمه ساکت پا را بر فرش

این که همراه تو می گرید آیینه ست

تو همین چهره تنهایی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم